طنز

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * پیامک میدهم اکنون برایت به قربان دو چشمان سیاهت بده اس ام اسی تا شاد گردم دلم کرده کنون خیلی هوایت * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * خوشا اس ام اسی که از تو باشد درونش ردی از پای تو باشد درآور کفش و جورابت ، بفرما به روی چشم ما جای تو باشد * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * خوشا تهران اگر دودش بیافتد بنای درد و اندوهش بیافتد ز میدان ونک تا پای تجریش بساط بد ترافیکش بیافتد! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * یک جام پر از شراب دستت باشد تا حال من خراب دستت باشد این چندمین پیامک است ندادی پاسخ ای دوست فقط حساب دستت باشد * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ببرد از من قرار و طاقت و هوش پنیری بودم و دلبر چنان موش! دل و دینم، دل و دینم ببردست خدایا سارق دین و دلم کوش؟! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ندونم طالعم را کی نوشته شدم از آتش عشقت برشته فقط در قلب من جای تو باشد کمی هم جای ناهید و فرشته * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * کی باشد و کی که ما نشینیم به هم دستی بزنیم و پا بکوبیم به غم قدر دل یکدگر بدانیم و سپس موی تو کنم شانه تو ریزیش به هم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * من خسته شدم. بار مرا کوه نبرد طوفان مرا کشتی آن نوح نبرد این مردم ما ز غصه جوک می‌گویند یعنی که کسی به دل جز اندوه نبر * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * اگر نشود بهتر است بی خیال او بشوی برای زخم دلت فکر مرهمی بشوی هزار بار اگر ترک عشق کنی بهتر از آنکه چو حافظ تو الکلی بشوی ! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * قالی شویی برادران غضنفر: با ۱۰۰% تخفیف میان ، میبرن ، میشورن دیگه نمیارن ! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * غضنفر میاد تهران ، تو ترافیک گیر میکنه میگه : ها ماشالا ! به این میگن عروسی ! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * از سخنان قصار غضنفر: از اشتباهات پدر و مادرت درس بگیر و هرگز بچه دار نشو و به بچه ات هم بگو هرگز بچه دار نشه! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * به هر حال هر کاری سختی خاص خودشو داره. هیچ وقت یادم نمی ره، یه بار به خاطر یه وحی دو خطی ، مجبور شدم شیش ماه برم کلاس غواصی. کلا پروژه ی مکافاتی بود پروژه ی یونس”. . . خاطرات جبرئیل * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * نه شاهزاده ی یونانی ام نه شاخه زیتونی بر دست دارم و نه مملکتی که پیشکش کنم تنها میدانم آآآآآآه ای خدای من !!… تو را دوست دارم